ته ران ...
بعد کلی اینور اونور شدن بالاخره سه شنبه 21 ام خرداد زاهی تهران شدیم تا بتونیم کمی پیش خاله جون باشیم ... پرواز آن تایم انجام شد سما جون کلی تو هواپیما دلبری کرد و کلی حرف زد دایم میگفت " وان تو تری فر تشکر تشکر ... دخترِ ما داریم (: تازه سه دوست حدودا ده برابر سن خودش هم پیدا کرد (: ... ساعت 1 و ده دقیقه مهراباد بودیم ... عمو اومده بودن دنبالمون و حدود 2 رسیدیم خونه ...خاله جون اومد و ناهار خوردیم و کمی خواب ... عصر یه زنگ زدم خونه خاله فاطمه و قرار شد 5شنبه اونجا باشیم ... شب رفتیم پارک و سما جون اینا کلی بازی کردن ... چهارشنبه : صبح خاله حون رفت سر کار و من و مامانی مشغول تمیز کاری بعد بساط ناهار و عصر چون خ...
نویسنده :
ملیحه
15:16